تولد و دوران كودكي حضرت محمد
... شهر مكه در ظلمت و سكوت سنگيني فرو رفته بود و اثري از حيات وفعاليت بهچشم نميخورد، تنها ماه، مطابق معمول آرام آرام از پشت كوههاي سياه اطراف، بالا آمده و شعاع كمرنگ و لطيف خود را بر روي خانههاي ساده و خالي از تجمّل و همچنين ريگزارهاي دور شهر، پهن ميكرد.
كمكم شب از نيمه گذشت و نسيم لذتبخش و مطبوعي سرزمين تفتيدة حجاز را فرا گرفت و آن را براي مدت كوتاهي آمادهي استراحت ساخت، ستارگان هم در اين هنگام بهاين بزم بيريا رونق و صفا بخشيده و به روي ساكنان شهر مكه لبخند ميزدند!
كرانة افق مكه در آستانة سپيدة سحر بود، ولي هنوز سكوت ابهامآميزي بر شهر حكومت ميكرد و همه در خواب بودند، فقط آمنه بيدار بود و دردي را كه در انتظارش بود احساس ميكرد... درد رفته رفته شديدتر شد... ناگهان چند بانوي ناشناس و نوراني را در اطاق خويش ديد كه بوي خوشي از آنان به مشام ميرسيد. متحير بود كه ايشان كيانند و چگونه از در بسته داخل شدهاند؟!...
مبلغ واقعی 22,000 تومان 15% تخفیف مبلغ قابل پرداخت 18,700 تومان
برچسب های مهم